صحبت از زینب بدون کربلا مقدور نیست
زین اب بودن بدون مرتضا مقدور نیست
شمّه ای از درکِ او اصلاً نگنجد در جهان
فهمِ این بانو..بدونِ ادّعا مقدور نیست
اوست سرّ اللهِ اعظم حضرت ناموسِ عشق
بردنِ نامش بجز حُجب و حیا مقدور نیست
با ادب زانو بزن.. حتّی وضویی تازه کن..
گریه بر او که به این حال و هوا مقدور نیست
ما کجا و صحبت از شیرِ زنِ دشتِ بلا
آشنایی با گلِ خیرالنسا مقدور نیست
بعدِ اربابم حسین برپا نموده محشری..
جز به دستِ او خدایی که وفا مقدور نیست
کَند از ریشه تمامِ ظلمت و تزویررا با خطبه اش
کندنِ قصرِ ریا جز با خدا مقدور نیست
روضه ی امّ المصائب می کُشد هر گریه کُن
داد وبیدادی بکن تنها بُکا مقدور نیست
- چهارشنبه
- 10
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 14:3
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه