امشب ای باده کشان گوش کنید
هرچه جز باده فراموش کنید
ساقی امشب قلم عشق افراشت
خِشت را از خُم دوّم برداشت
تا گرفت از سر خُم پرده خِشت
خاک لبریز شد از بوی بِهشت
امشب از دولت مِی در جَبَروت
سر خوشند اَهل حریم مَلکوت
امشب ای سُوته دلان جَمع شویم
همه پروانه یک شَمع شویم
مِی کشان را شب قدر است امشب
ماه در حالت بَدر است امشب
امشب از دولت پیر ازلی
خم به جوش آمده از لطف علی
آدم و روح و ملک در طرب است
آخر امشب شب شوق و طلب است
باید امشب به خدا برد پناه
زاهد از راز نگردد آگاه
سنبل و گل به هم آمیخته باز
به جهان عطر صفا ریخته باز
امشب ارواح نفوس آزاد است
در فلک بانگ مبارک باد است
در سُرورند و طرب روح و ملک
امشب از جام توَلا به فلک
نخل توحید ثَمر داد امشب
گلشن عشق شد آباد امشب
امشب از مَقدم گل خاک جَهان
سبز سبز است چو گلزار جِنان
خانه با فاطمه روشن شده است
در صَفا حسرت گلشن شده است
امشب آیینه چشمان علی
روشن از پرتو نور ازلی
خانۀ شیر خدا دیدنی است
گل و گلزار لبش چیدنی است
زد قدم بر سر این توده خاک
اولین سِبط امیر لولاک
دومین جلوه آیینه عشق
سومین گوهر گنجینه عشق
امشب این جلوه نمیدانی چیست
باعث این همه خرسندی کیست
خاک و افلاک مُنور شده است
حضرت فاطمه مادر شده است
از حضور قدم این فرزند
فاطمه شاد و علی شد خُرسند
ما همه عاشق نام حسنیم
مست از بادۀ جام حسنیم
فخر این بس که به درگاه ولا
ما غلامان غلام حسنیم
مکتب صلح و صفا مکتب ماست
چون مُریدان مَرام حسنیم
من نه تنها همهء اهل قلم
عاجز از شرح مقام حسنیم
همه ایوب چو (شبخیز) فقیر
طالب لطف عظام حسنیم
- پنج شنبه
- 11
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 14:28
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
ارسال دیدگاه