حدیث کرب و بلا کرد خون دلِ ما را
چه جای چاره بر این دردِ بی مداوا را
فغان که چرخ بر افروخت آتشی در شام
که تیره کرد زِ دودش چراغِ بطحا را
حسین به مردنِ اکبر چگونه تن در داد
نمی شنید مگر ناله های لیلا را
عزیز فاطمه عریان به روی خاک و یزید
ز ناز سر نَنَهد خوابگاه دیبا را
سرِ یزید ببالین، سرِ حسین به تنور
خدای صبر دهد زین قضیّه زَهرا را
فغان که ضربتِ چوبِ جَفا نمود کَبُود
لبی که از نفسی جان دهد مَسیحا را
سِتاده عابدِ بیمار پای تختِ یَزید
نشانده بر سرِ کُرسی زرِ نصارا را
از این حکایتِ جانسوز (جودیا) بگذر
که سوزِ آهِ تو درهم شکافت خارا را
- شنبه
- 20
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 16:8
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
جودی خراسانی
ارسال دیدگاه