یا بنت الحسین(ع)
در ظلمت شب منتظرم ماه بر آید
آن یوسف زهرایی ام از چاه در آید
ای کاش که صادق بشود دیدن رؤیا
دوران فراق من و بابا بسر آید
من نوگل پژمرده ی گلزار حسینم
پیش رخ من کاش که او جلوه گر آید
زخمست به پاهایم ورویم شده نیلی
هرلحظه غمم تازه تر از تازه تر آید
من دخترم ونازکشم رفته زدستم
از ضربت شلاق تنم را اثر آید
شد گریه سلاح من تنها به خرابه
آنقدر کنم گریه که اینجا پدر آید
گرییدن من کرده اثر عمه بیا بین
دیدار یتیمش پدر جان به سر آید
جانم بفدای سر خونین پدر، وای
با دیده رگهاش به جانم شرر آید
با اشک بشویم سر بی پیکر بابا
دیدار سرش عمه ی من خم کمر آید
سخت است مرا بار دگر دوره هجران
ای کاش که از مرگ رقیه خبر آید
شعر:اسماعیل تقوایی
- یکشنبه
- 21
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 17:50
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه