آقای ثواب گریه می کرد
با حال خراب گریه می کرد
از تیر سه شعبه یاد می کرد
با یاد رباب گریه می کرد
می زد سر زانویش مکرر
از دست طناب گریه می کرد
می گفت ز نا محرم و ناموس
از درد حجاب گریه می کرد
از درد جسارت و اسارت
با قلب کباب گریه می کرد
با یاد رقیه داد می زد
در موقع خواب گریه می کرد
با حالت منقلب که می گفت
از بزم شراب گریه می کرد
از تشنگی حسین می گفت
با دیدن آب گریه می کرد
زخمی شده صحن پلک هایش
ای جان دو عالمی فدایش...
- یکشنبه
- 28
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 15:1
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه