روضه های کبود را دیده
آتش درب و دود را دیده
ای شنفته صدای یا فضه
خون بین سجود را دیده
با همین چشم های اشک آلود
پشت در هرچه بود را دیده
شده کابوس هر شبش مادر
حمله های یهود را دیده
با دو چشمش ز چشم کرده ورم
گریه ی همچو رود را دیده
وسط کوچه ها زمین خورده
روی بازو کبود را دیده
دیده که یاس پرپرش افتاد
وسط کوچه مادرش افتاد...
- یکشنبه
- 28
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 15:4
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه