من همیشه دلم به این خوش بود
که تو آقا هوامونو داری
هر چی هم که سیاه و بد باشم
تو ولی تنهامون نمیذاری
گیرم اصلا که من پر عیبم
تو که اما بزرگ و والایی
بگو اصلا خود گناهم من
همه میگن تو خیلی آقایی
دلت اومد ببینی اینجوری
شب و روزم پر عذاب شده؟
یه چشَم اشک و اون یکی خونه
زندگی رو سرم خراب شده
به همین راحتی ولم کردی؟
بیخیالم شدی به این زودی؟
نرسم کربلا که میمیرم
یادمه خیلی مهربون بودی
قدر اون سالارو ندونستم
آره من بیمرام و نامردم
که نمیفهمیدم کجا بودم
میگم حالا میگم غلط کردم
شاید اصلا درستشم اینه
حقمه هرچی اومده به سرم
حقمه کربلا نرم امسال
سخته اما دوباره داغ حرم...
کار و بارم شده فقط گریه
میخوام آقا بخونم از امشب
تا خود اربعینِ سال دیگه
روضهی داغ حضرت زینب
بخونم از مسیر کوفه و شام
از مصیبت، اسیری و آزار
از صبوری کنار دروازه
از تماشا شدن توی بازار
- یکشنبه
- 28
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 15:8
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین کریمی
ارسال دیدگاه