• سه شنبه 15 آبان 03


اربعین -(چو دُخت فاطمه در اَربعین از شَهر شام آمد)

960

چو دُخت فاطمه در اَربعین از شَهر شام آمد
سوی قَبرِ حسین چون زَائرِ بِیت اَلحَرام آمد

به گِرد مَدفنش گردید و گفت اِی سِبط پیغمبر
اَسیرانی که ناکامَند بهرِ اَخذ کام آمد

حَرائیمِ عِفاف و دختران ناز پَروَردت
که با من رفته بودند اِی برادر جان تَمام آمد

نیامَد یک سه ساله دخترت، وِیران نِشین گردید
به جایش عَمّه اش بر مَحضر تو بر سَلام آمد

خودت دیدی چه سان در گُوشه ویرانه جان بِسپرد
زِ غم بر چَشمِ زِینب روز چون لِیلِ ظُلام آمد

نَخوردی آب چون در روزِ عاشورا برادر جان
از آن رُو زِینبت پُر کرده چِشم و آبِ جام آمد

بپا خیز و بُخور تَر کن لَبِ خُشکیدهء اَصغر
بگو اِی کودکِ شِش ماهه اِی بی شیر مام آمد

چو مَجنون گشته لِیلی از فَراقِ مَظهر طاها
به زلفِ همچو کَافور واَلشامِ مُشک فام آمد

بِفرما نُو عَروسش را کُند داماد اِستقبال
بسوی حِجله چون طاووس و کَبکِ خوش خَرام آمد

عَلمدارم خَبر کن گو بِقربانُت شود خواهر
عَلم پیش آر فوجِ با نِظامَت بی نَظام آمد

مَکش خِجلت دِگر گَشته فراوان آبِ بی مِقدار
بُرون بعد از تو آب از دستِ این قُومِ ظُلام آمد

نگردد خَتم مَطلب (حافظی) کم گوی و کم بشنو
تمام آندَم شود گویند صاحب اِنتقام آمد

  • یکشنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران