آقا دوباره مشهدت شد قبله گاهم
شرمنده ات هستم که فردی رو سیاهم
من پر گناهم لیکن از لطف شما بود
ورنه کجای منزل شه جای ما بود
حس عجیبی میرسد از بارگاهت
من حرف ها میخوانم از طرز نگاهت
انگاری از کرب و بلا دارد حکایت
آری مصیبت دیده ای جانم فدایت
حالا که حرف بین ما از کربلا شد
مرغ دلم راهی ایوان طلا شد
آقا اگر خواهی بگو با من چه ها شد
از چه زمین کربلا اندر بلا شد؟
از کی جواب العطش تیر سه سر شد؟
چون شد که زهرای سه ساله خون جگر شد؟
آقا چرا قران به روی نی نشسته؟
اصلا چرا بابایتان رأسش شکسته؟
از چه شده سهم عمو یک مشک خالی؟
آیا نبوده جرعه آبی آن حوالی؟
آقا چه شد قاسم چنین قامت کشیده؟
آقا تو باور می کنی زینب خمیده!؟
آقا چرا پس رنگ رخسارت پریده؟
قدت بسان مادرت زهرا خمیده؟
شرمنده ات هستم اگر روضه نوشتم
همراه روضه بوده از اول سرشتم
محسن غلامحسینی
- سه شنبه
- 12
- دی
- 1391
- ساعت
- 20:54
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه