• یکشنبه 2 دی 03

استاد حاج غلامرضا سازگار

میلاد حضرت زینب(س) -(رسید مژده که ماه جمادی الاولی ست)

1741
1

رسید مژده که ماهِ جمادی الاولی ست 
مه مبارکِ میلادِ زینبِ کبراست 

دهید مژده به ختمِ رُسل که این مولود 
ولادتِ دگرِ پارهء تنت زَهراست 

خدا به کوثرِ خود داد کوثری دیگر 
که خیر، قطره و خیرِ کثیرِ او دریاست 

سزد چو فاطمه مصداقِ کوثرش خوانم 
که او به فاطمه آیینهء تمام نماست 

محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن 
جمالِ انورشان در جمالِ او پیداست 

هنوز شیر ننوشیده چشم نگشوده 
به سینه اش طپش قلبِ سیدالشهداست 

مرا چه زَهره که گویم ثنای دُخت علی 
خدا گواست که اوصافِ او کلام خداست 

مقامِ یذهب عنکم گرفت این دختر 
یقین کنید که قرآن به عصمتش گویاست 

نماز شبِ به نمازِ شبش نماید فخر 
دعا به هر نفس او نیازمند دعاست 

خجسته چهرهء او مصحفی به چشمِ حسین 
چه مصحفی که پر از آیه های کرب و بلاست 

چه دختری که وجودش همیشه زِین اَب  است 
چه زینبی که بلاها به چشمِ او زیباست 

زبانِ حیدریش کارِ ذوالفقار کند 
خطابه های بلندش به شام و کوفه گواست 

به صبر و همّت و ایثار و اقتدار و کمال 
اگر حسینِ دگر خوانمش رواست رواست 

خدا جلال و، محمد کمال و، فاطمه زهد 
علی خصال و حسین آیت و حسن سیماست 

چنان که یک دمِ او بی حسین ممکن نیست 
یقین کنید که بی او حسین هم تنهاست 

جمیلِ دیدن سیل بلا به دیدهء او 
گواهِ فوق جلالش زِ مریمِ عُذراست 

سرور سینهء مریم وجود عیسی بود 
مدال سینهء او داغِ هیجده عیساست 

نظامِ دین بُود از گیسوی پریشانش 
هزار نکتهء باریک تر زِ مو اینجاست 

زِ شعلهء نفسِ زینب است تا صفِ حشر 
حرارتی که زِ خونِ حسین در دل هاست 

قسم به دین خدا می خورم که دین خدا 
به صبر زینب و خون حسین پا بر جاست 

خطابه اش همه آیاتِ وَحی و تفسیرش 
نیازمند هزاران قصیدهء غرّاست 

سر بریدهء فرزندِ فاطمه می گفت 
که خونِ پاکِ مرا خطبهء تو آب بقاست 

امینِ وَحی بیا و به اهل کوفه بگو 
که این صدای خداوندگارِ بی همتاست 

زبانِ شکر گشودن کنار مقتلِ خون 
خدا گواست که فوقِ مقامِ صبر و رضاست 

به موجِ خون تنِ صد پاره را گرفت به دست 
که ای خدا بپذیر این یگانه هدیهء ماست 

شبی نشد که نماز شبش رود از دست 
که لحظه لحظهء شب هاش لیلة الا حیاست 

الا قیام تو قد قامتِ قیامِ حسین 
تویی که قامتِ دین با قیامتت شد راست 

تویی که خطبهء شامت یزید را لرزاند 
تویی که شام زِ نطقت به خصمِ شام عزاست 

تویی که هر نفست یک خطابهء پر شور 
تویی که هر قدمت یک قیامِ عاشوراست 

اگر که فاطمه خوانندت از جلال درست 
اگر به غیرِ حسینت مثل زنند خطاست 

جمالِ روح فزایت بهشتِ روح علی 
نگاهت از دلِ پاک حسین عقده گشاست 

هنوز حنجره ات را طنینِ صُوت علی است 
اگر چه گوش دلِ اهلِ کوفه ناشنواست 

حسین بر سر نِی گوش، پای خطبهِ تو 
سر بریدهء او مجلسِ تو را آراست 

حسین کعبه و حجِ تو دور او گشتن 
صفا و مروهء تو قتلگاه و طشت طلاست 

جبین شکستن عشاق در رسالهء توست 
عذار شسته به خونِ تو بهترین فتواست 

کدام رتبه از این بِه که سال ها (میثم)
فقط برای شما خاندان مَدیحه سراست

  • سه شنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 20:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران