• سه شنبه 15 آبان 03


این بار طوفانی به سوی دشت، عازم بود

1070

این بار طوفانی به سوی دشت، عازم بود
سهم حسن از کربلا، غوغای قاسم بود
عطر مدینه لا به لای گیسوانش داشت
از بچّه های کوچه های آل هاشم بود
از روز تشییع پدر تا کربلا بارید
باران تیر عشق یک ریز و مداوم بود
پیراهن اش غارت شد اما این که چیزی نیست
وقتی که انگشت عمو هم از غنائم بود
سر را جدا کردند اما عمّه می پرسید
آیا برای بردن سر، نیزه لازم بود؟
زینب که روی نیزه هفتاد و دو سر دیده است
در کودکی تشییع مفقود الاثر دیده است...
زهرا بشری موحّد


 

  • چهارشنبه
  • 13
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 6:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران