دو ماه رفت که ما اشکریز و سینهزنیم
اسیرِ داغِ غمِ شهریارِ بیکفنیم
دو ماه رفت که هر وقت گفتهاند حسین
به اشک و آه و فغان، همنوا و همسخنیم
دو ماه رفت که بر ما خوشی حرام شدهاست
علی الدّوام عزادارِ یک سر و بدنیم
تمام سالِ خدا گر هزار_دل بودیم
در این دو ماه، چو یک_روح در هزار تنیم
بدون گریه، دلِ ما غبار میگیرد
چو شمع، روشن از این ذرّه ذرّه سوختنیم!
دو ماه با علم و پرچم و کتیبه گذشت
کنون از این همه عادت چگونه دل بکَنیم؟
پس از دو ماه حسین گفتن و به سینه زدن
بیا به مادرِ غمدیدهاش سری بزنیم
چگونه از تو تشکّر کنیم بی بی جان
که اذن دادی تا بر حسین گریه کنیم
شنیدهام نگران بودهای ز غربت او
غمت مباد، که تا زندهایم، سینهزنیم
- شنبه
- 3
- مهر
- 1400
- ساعت
- 19:31
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
علیرضا قاسمی
ارسال دیدگاه