اربعین
آمدم در کربلا وخاطراتم زنده شد
خاطراتی که سبب بر رنج بسیار من است
اربعینی بوده هجران تو بر جانم شرر
اربعینی بس گره افتاده در کار من است
آمدم اینجا که بویم تربت پاک تو را
تربتت داروی درد جسم بیمار من است
کوفه وشام بلا را در اسیری رفته ام
روی پیر من گواه راه دشوار من است
شادمانم آمده پایان. فراقت یا حسین
موسم وصل من وتجدید دیدار من است
خفته ای بیسر به زیر خاک گرم کربلا
رأس تو چل روز همراه من ویار من است
کاروانت را دوباره سوی تو آورده ام
کاروانی که بدون میر وسالار من است
ای برادر جان سراغ دخترت از من مگیر
پرسشت جانا دلیل شرم بسیار من است
شعر :اسماعیل تقوایی
- دوشنبه
- 5
- مهر
- 1400
- ساعت
- 0:11
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه