• دوشنبه 3 دی 03


ى تشنه اى كه بر لب دريا گريستى

1437

اى تشنه اى كه بر لب دريا گريستى
 از ديده خون ز مرگ احبّا گريستى
تنها نه بر تشنه لبان اشك ريختى
 ديدى چو كام تشنه سقا گريستى
بيمار و زار و خسته و بى يار و بى معين
عمرى درين مصيبت عظما گريستى
يعقوب آل عصمت اگر خوانمت رواست
 چون در فراق يوسف زهرا گريستى
آن جا پدر ز هجر پسر گريه كرد ليك
 اين جا تو در مصيبت بابا گريستى
چل سال بعد واقعه جانگداز طف
 در آتش فراق تو تنها گريستى
گاهى به ياد وقعه خونين كربلا
 گاهى به ياد شام غم افزا گريستى
بگذشت چون به پيش رخت سروقامتى
 بر قلب داغديده ليلا گريستى
در ماتم سه ساله بى ياور حسين
بر سوز آه زينب كبرى گريستى
بودى مدام صائم و قائم تمام عمر
 روز اشك غم فشاندى و شب ها گريستى
«مردانى» از مصيبت جانسوز عابدين
تا باشدت ذخيره به فردا گريستى
شاعر:محمد علی مردانی

  • چهارشنبه
  • 13
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 14:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران