هر در كه از شميم حريمت معطر است
دروازهی بهشت، گمانم همان در است
آنقدر جمعيت حرمت را گرفته كه
ترديد ميكنم نكند صبح محشر است
پايينِ پا، قدم به قدم، اشكِ زائران
بالای سر، نفس به نفس، هی كبوتر است
با نيت شفا، كه لب از آب، تر شود
انگار كن كه منبع آن، حوض كوثر است
از معجزات پنجره فولاد بگذريم
"كز هر زبان كه ميشنوم نا مكرر است"
من آه ميكشم، تو گره باز ميكنی
در اين حرم، نخواستهها هم مقدر است
دوريم و دوستيم...صبوريم و عاشقيم
هركس كه دوورتر، بخدا مبتلاتر است
- پنج شنبه
- 15
- مهر
- 1400
- ساعت
- 14:19
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
نفیسه سادات موسوی
ارسال دیدگاه