آتش گرفتیم از فراق کربلایت
بر درد ما غیر از حرم هرگز دوا نیست
هر چند دوری جان به لب کردهاست ما را
تسکین این درد و بلا جز روضه ها نیست
هق هق کنانیم و اضافی ...مال ماها
آقا مگر که کربلایت جا ندارد
جامانده از عشقیم و بغضی در گلومان
برگ برات ما چرا امضا ندارد
حالا که قسمت نیست پا بوست بیاییم
جایی پناه ما جز آغوش رضا نیست
ای دل بسوز و گریه کن از این مصیبت
امسال هم سهم دل ما کربلا نیست
با کوله بار کربلا در اشک نازیم
درمانده ایم و جملگی مشهد نیازیم....
- یکشنبه
- 2
- آبان
- 1400
- ساعت
- 11:44
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه