شهرمدینه غرق عزاگشته درغم است
مهمان خانه نبوی کوه ماتم است
زهرا زداغ هجربود دل غمین وزار
باز این چه شورش است که درخلق عالم است
داغی عظیم امده دلها دونیم شد
سادات تسلیت که فاطمه دیگریتیم شد
یکسوحسن زهجرتوغمگین ومضطراست
یکسوحسین ازغم تو دیده اش تراست
زهراگرفته دربرخودختم الانبیا
دلخون ترازهمه دل بیتاب حیدراست
مشغول غسل بوسه بران نور میزند
حالش خراب گشته دلش شورمیزند
رفتی مرا میان همه جاگذاشتی
روی دل شکسته من پاگذاشتی
ای دلخوشی فاطمه بابای مهربان
رفتی و یاس راتوچه تنها گذاشتی
تنها پدر نه هستی زهرای اطهری
داری تمام دلخوشی ام راتومیبری
ناگاه پشت درشده برپاقیامتی
نامردمان سقیفه ایان باجماعتی
بغض علی وفاطمه درسینه هایشان
هیزم به دست امده باچه وقاهتی
ای وای من که فاطمه درپشت این دراست
ذکرلبان فاطمه مظلوم حیدراست
اتش زبانه میزدوان درشکسته شد
زهرا میان شعله دگرزار وخسته شد
میخی میان ان همه اتش گداخته
مهمان سینه توهمای خجسته شد
ازغم خمیده قامت یار رشیدشد
فضه بیا که محسن زهرا شهید شد
یاس علی شده زجفا نقش برزمین
شددست بسته ازستم اقای مومنین
باپهلوی شکسته کند ناله فاطمه
ختم رسل عزیز خدا حال ما ببین
اینقدر ظلم وجور با زهرا روانبود
گیرم که خانه خانه ی ال عبانبود
ازغم دل تمام ملائک کباب شد
ظلم وستم به فاطمیون فتح باب شد
اتش به خیمه های شه کربلا زدند
شش ماهه شدفدائی ودلخون رباب شد
پهلو شکسته مادر سادت فاطمه
افتاد دست ساقی عطشان علقمه
اتش به خیمه های شه کربلا زدند
تیرسه شعبه برنوه ی مصطفی زدند
وقتی که ازقفا زتنش سرجداشده
با تازیانه عمه ی سادات را زدند
ال علی به دست اجانب اسیر شد
ای وای من که یک شبه زینب چه پیر شد
- یکشنبه
- 2
- آبان
- 1400
- ساعت
- 11:55
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
ناشناس ؟؟؟
ارسال دیدگاه