گر چه دم از عبادت و تغییر میزدند
با مکر و حیله چنگ به تزویر میزدند
می ریخت فتنه از هدفِ نامه هایشان
بر، نامهٔ عمل تبِ تقصیر میزدند
آن کوفیانِ شبزده نام یزید(لع) را
بر خنجرِ گداخته تصویر میزدند
خون تو را مباح شمردند و بی حیا
دائم دم از حوادث و تقدیر میزدند
ماندی اسیرِ کینهٔ بیعت شکستگان
زخم زبان به شیوهٔ تحقیر میزدند
در کربلا تو را پس از انداختن به خاک
با ضربه های سخت و نفسگیر میزدند
می خورد تا که بر تن تو نیزه ای جدید
با اشتیاق و هلهله تکبیر میزدند
پیشانی تمامیِ شان پینه بسته بود
آنانکه روبروی تو شمشیر میزدند
این داغ می کُشد به خدا عاقبت مرا
مشتی نمازخوان طرَفت تیر میزدند!
- پنج شنبه
- 6
- آبان
- 1400
- ساعت
- 14:22
- نوشته شده توسط
- مرضیه عاطفی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه