• یکشنبه 9 اردیبهشت 03


روضه وسینه زنی امام حسن(ع) ( حضرت بسیار مظلوم بود، یک نحوه آن این بود )

5385
1

     
متن روضه شهادت امام حسن علیه السلام-مرحوم فلسفی
نوشته شده توسط : خادم الشهداء

شما یه نگاهی به مدینه کن، ببین با جنازه امام مجتبی چه کردن، طبق وصیت آوردن با پیغمبر تجدید عهد کند، آمدن ابی عبد الله دید جنازه را تیر باران کردند، بدن برادر را از مسجد بیرون آورد، برد در بقیع، بدن را دفن می کرد، مثل باران گریه می کرد، صدا می زد حسن جان غارت زده کسی نیست مالش را برده با شند، کسی است که با دست خود برادر را در قبر بخو اباند،یا امام رضا یا حسن مجتبی، وقتی که رفتید روز مرگ بدنتان دفن شد، ولی بدن ابی عبد الله سه روز ماند، عا قبت چادر نشینان بدن  را دفن کردند.



:: مرتبط با: متن روضه های مرحوم فلسی، مرحوم كوثری،علماء ، صالحین و پیرغلامان اهلبیت , روضه های امام حسن مجتبی علیه السلام ,
:: برچسب‌ها: متن روضه , روضه امام حسن ,
تاریخ انتشار : پنجشنبه 6 بهمن 1390 | نظرات (1)
    

    ادامه مطلب ...

روضه اهلبیت علیهم السلام
نوشته شده توسط : خادم الشهداء

یه بزرگ می گفت:اگه دو ماه خوب برا امام حسین علیه السلام گریه كنی ، بهت اجازه می دن برا امام حسن علیه السلام گریه كنی،بزارید من از زبان خود آقا امام حسن مجتبی علیه السلام براتون روضه بخونم،گفت:عبدالزهرا خیلی وقته روضه مارو نمی خونی،(عبدالزهرا نوكر خوب و با سابقه ابی عبدالله،كربلا دفنه،خوشبحال نوكری كه سرانجام،تو حرم حسین علیه السلام خاك بشه)آقا جان  من یه عمری روضه خوان شما هستم،مگه روضه شما اونایی نیست كه به ما رسیده،آقا جانم،شمارو مسموم كردند،جگر نازنیین شما پاره پاره شد،بدن نازنین شما رو تیربارون كردند،فرمود عبدالزهرا اینها همه روضه های منه،درست می گی، خوبم خوندی،اما روضه ما اهلبیت اون لحضه ای است كه،هنوز بدن جد ما پیغمبر رو زمین بود،یه عده اُمدند،در خونمونو آتیش زدند،عبدالزهرا جلو چشم ما، مادرمونو زدند....



:: مرتبط با: متن سینه زنی و روضه های مجالس محمدرضاطاهری , روضه های امام حسن مجتبی علیه السلام , روضه های حضرت زهرا(سلام الله علیها) ,
تاریخ انتشار : چهارشنبه 5 بهمن 1390 | نظرات (3)
    

    ادامه مطلب ...

متن سه روضه داغ
نوشته شده توسط : خادم الشهداء

خیلی امام حسن علیه السلام مظلومه، خیلی آقا غریبه،مظلومانه زندگی كرد، اَشْهَدُ اَنََّكَ عِشْتُ مَظْلوما،خیلی ها مظلومانه به شهادت رسیدند،اما این آقا،نه توی خونه آرامش داشت و نه بیرون خونه، مرد بیرون خونه اذیتش كنند ،میگه میرم توی خونه شریك زندگیم یارمه،می رفت توی خونه اذیتش می كردند، می اُمد توی كوچه و بازار (سادات ببخشند یه جمله بگم زود رد شم)، می اُمد توی كوچه و بازار، می دید قاتلای مادرش زهرا دارن راه می رن،نمی تونست حرف بزنه،می رفت توی مسجد دو ركعت نماز بخونه،می دید بالای منبر دارن به باباش ناسزا می گن،چكار كنه،به كی دلش رو خوش كنه، به یار دلش رو خوش كنه،كدوم یار، یار نزدیكش سجاده از زیر پاش كشید،یار می خوای برو كربلا، پیرمرد جلوی امام ایستاد ، گفت: حسین،اگر هزار تیكه مون كنن ، هر تیكه مون می گه حسین،ببین زهیر چی گفته بُریر چی گفته، ببین سعید بن عبدالله چی گفته، دلش و به چی خوش كنه، یارش قاتلش شد،دل آدم می سوزه ، یكی میشه اُون زن نانجیب،یه زنم می شه رباب،می گن تا آخر عمرش تو آفتاب رفت،هیچ وقت ندیدن رباب تو سایه بره،گفتن داری از بین می ری،دیگه بسه بیا تو سایه،میگه خودم دیدم بدن حسین علیه السلام زیر آفتاب داغ كربلا،ناله بزن حسین....ببین به این میگن كریم، داریم روضه امام حسن علیه السلام می خونیم ،اما بی اختیار همه می گن حسین، قربون غربتت برم، خودتم می خوای همه بگن حسین،آی گرفتارا ، مریض دارا، اونایی كه گره كور تو كارشون افتاده، حسین چی كشید،اینقدر آقا عاطفیه،اینقدر مهربونه،هر موقع امام حسن علیه السلام رو می دید گریه می كرد،چقدر حسین دل نازكه،آدم دلش می خواد حسین هیچ وقت داغ نبینه،من نمی دونم كربلا  چطور جلو چشمش این همه داغ دید،می گفت : گریه نكن داداش همه برا تو گریه می كنن، اوج مظلومی امام حسن علیه السلام اینه،بابا ، پنج نفرند ،حدیث كساء رو بخون،اَنّی ما خَلَقتُ سَماءً مَبْنیّه و لا ارْضاً مَدْحیّه وَلا قَمَراً مُنیراً ،  ببین خدا همه زمان و زمین و بخاطر این پنچ تا خلق كرد،الا فی محبه هؤلاء الخمسه ، همتون حفظید،اون وقت من از شما سئوال می كنم،پیغمبر چه طوری دفن شد،یكی بلند شه بگه،نیمه شب تو خونه خودش،غریبانه، پیغمبر و چه طوری دفن كردند،اون همه مقام،مگه این پیغمبر چند تا فاطمه داشت،مگه این همه نگفت هركی فاطمه ی منو اذیت كنه، خدارو اذیت كرده، زهرا شو چه جوری دفن كردند،هفت نفر اُمدند،زیر جنازشو گرفتند،شبونه دفن شد،دامادش علی بن ابی طالب علیه السلام،چه جوری دفن شد،نیمه شب،باز لااقل مدینه هفت نفر بودند،كوفه این هفت نفرهم نبودند،دو سر جنازه رو....الله اكبر نمی خوام روضه رو باز كنم،حرف دارم،اما دل این اهلبیت علیهم السلام خوش بود، یه بدن و روز برمی دارند،خوشحال بودند،بدن امام حسن علیه السلام روز تشییع می شه،اما بمیرم،جلوی چشم داداشاش اینقدر این بدن و تیر زدند،امشب می خوای داد بزنی نمی دونم،برای چی،اما داری جوری گریه می كنی ،بوی عاشورا می یاد،یااباعبدالله،خودت یه طرف نشستی،عباس یه طرف نشست،دو تایی تیر از بدن برادر بیرون كشیدید،حسینه،تیر از بدن بیرون كشید،نمی دونم،كاش توی مدینه تموم می شد،یاصاحب الزمان ببخشد آقا،من حیا می كنم بعضی حرفها رو بزنم،به من اجازه بدید،راحت برا جوونها روضه بخونم،اینها می خوان تو روضه حسین جون بدن،اینها قرار گذاشتن عاشورا برات بمیرن،می خوام بگم حسین،مدینه تیر بییرون كشیدی،كاشكی تو مدینه تموم می شد،اما اُمدی كربلا،بازم تیر بیرون كشیدی،یه بار از گلوی علی اصغر تیر بیرون كشیدی،ساكت نباشی، مدیونی اگه داد نزنی،یه بار از چشم عباس تیر كشیدی،اما اینها یه طرف،من كار دارم،نمی دونم اون لحظه ای كه، پیراهن عربی تو بالازدی،سینت پیدا شد،حرمله باتیر سه شعبه، حسین....... آقاجانم،شنیدم،تیر حرمله مسموم بوده،روایت می گه جرت دمك المیزان، خون مثل ناودان جاری شد. حضرت دستانش را زیر خون می برد و سر و صورتش را با این خون خضاب می کرد،تیر مسمومه،اباعبدالله ضعف كرد،خودشو به زحمت نگه داشت،یه دفعه یه نامردی اُمد،این حسین به زور خودشو نگه داشته،سادات منو ببخشند،با نیزه به پهلوش زد،حسین از رو اسب اُفتاد.اُفتاد رو زمین یكی با نیزه می زنه،یكی با شمشیر می زنه،ذوالجناح برگشت،زن و بچه اُمدند دنبالش،عبدالله دستش تو دست عمه است،این بچه ده سالشه، دید همه دور عمو جمع شدند،حسین جلوی این همه لشكر رو زمینه،همه اُمدند هنر نمایی می كنند،نیزه دارا،شمشیردارا،تیراندازا، میگه یه دفعه،می خوام اسم نعسشو ببرم همین جا لعنتش كنیم،اون ابن كعب ملعون ،دیدند اُمد جلو،دیدند یه شمشیر به فرق حسین زد،خون فواره زد،عبدالله دیگه طاقت نداشت،دستشو از دست عمه جدا كرد،داد می زنه والله لااُفارق عمی،اُمد وسط میدان،ابی عبدالله اَفتاده،خون از سر داره میریزه،كتف چپ حضرت رو زدند،طرف چپ حضرت افتاد،گردن حضرت پیدا شد،نانجیب اُمد سرو جدا كنه،شمشیرو برد بالا،عبدالله دستشو آورد جلو،یهو دستش اُفتاد،اُفتاد تو بغل عمو،حسین.......فقط یه جمله،وقتی عبدالله تو بغل عمو افتاد نگاش به سینه سوراخ شده حسین اُفتاد،می گن یك كلمه گفت،تا نگاه كرد گفت:وا اُماه

 



:: مرتبط با: متن سینه زنی و روضه های مجالس سیدمهدی میرداماد , روضه های حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام , روضه های امام حسین علیه السلام , روضه های امام حسن مجتبی علیه السلام ,
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 دی 1390 | نظرات (0)
    

    ادامه مطلب ...

امام حسن مجتبی علیه السلام

حضرت بسیار مظلوم بود، یک نحوه آن این بود که بی نظیره، در کودكی مادری مثل صدیقه طا هره را از دست داد، در جوانی مصیبت امیر المومنین و در امامت هم مظلوم بود ،شهادت و تشییع و دفن و بعد آن مظلو مانه ،الان بقیع با خاک یکسان است ،شیعیان مؤدبند کفشها را در می آورن، اشکشان جاری است، می دانند این جا حرم است او گنبد و بار گاه ندارد،ای زائر بقیع نبین این جا گنبد نداره، فرش نداره، اینا ستار گان پیغمبرند، در این جا غروب کردند ،امشب می گیم ما را به امام زمان ،به امام مجتبی ببخش ، حضرت مجتبی مظلوم بود ،خیلی ابعاد داره در کودکی مادر و در جوانی پدر و در امامت مظلو م باید از حضرت زهرا خجالت کشید و نگفت ، حضرت زهرا امد به خواب وصال چرا برا حسنم شعر نمی گی، یک عالم می گه تشییع جنازه آقا ظاهر و با طن داشته ،ظاهر مردم بودند، ازدحام داشته سنی ها می گن پای تابوت شلوغ بود، اگه سوزن به زمین می انداختی پیدا نبود، اینها از تیر اندازی می خواستن مردم رو فراری دهند، با طنش ملا ئکه بود، تیر اندازی ظا هرا به تا بوت بود، ظا هر را نبینید، ملا ئکه تشییع می کردند فوج فر شتگان آمدند، با خشوع در پی تابوت، برای اینکه جان پیغمبری ،ظاهر اینکه تیر زدن به تابوت تو، با تو کار نداشتن،  اینا می خواستن دل مادر تو را بسو زا نند .
 

  • جمعه
  • 15
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:16
  • نوشته شده توسط
  • عفاف

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران