جُناده خدمت آقا امام حسن رسید ، دید طشتی در مقابل حضرت است زهر به همراه خونابه جگر می ریزد جناده متأثر گردید عرض کرد آقا مرا موعظه کنید .حضرت فرمودند : مهیای سفر آخرت باش ، زاد و توشه این سفر را فراهم نما قبل از این که مرگ گریبانت را بگیرد .
جناده می گوید : بعد از این سخنان ، امام حسن بیهوش گردید ، چشم من به درب خانه بود حسین وارد شد با سرعت به طرف برادر آمد سر مبارک برادر را به دامن گرفت ، اشک چشم برادر به صورت امام حسن چکید ، امام به هوش آمد فرمود : حسین جان تو برای من گریه مکن : لا یَومَ کیومِکَ یا ابا عبدالله ، لحظات آخرم تو در کنار بستر منی ، اما کربلا هنگام شهادت تو دشمن دورت حلقه زده است 1
یکی با شمشیر می زند یکی با نیزه می زند آنهایی که حربه ای ندارند دامن شان را پر از سنگ کردند بر بدن حسین – همه صدا بزنیم حسین ...
1. شمس الدین ، سید مهدی ، در عزای مظلومان ، شفق ، قم ص56 .
منبع:باب الحرم
- جمعه
- 15
- دی
- 1391
- ساعت
- 18:5
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه