ز تـــو ای زهر ممنونم كه خود را كارگر كردی
تــــــــو بار مـــن ببستی و مهیای سفر كردی
جگر پــــاشیدی از هم، لیك با جان از تو ممنونم
كه عـــمری راحتم از خوردن خون جگر كردی
ســــــــــراپای وجودم درد بود و كی نمی دانست
ز تو شرمنده ام ای دل، زبس با صبر سر كردی
- جمعه
- 15
- دی
- 1391
- ساعت
- 19:28
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه