• دوشنبه 3 دی 03


برمیگردی تا که فراری بشود

521

برمیگردی تا که فراری بشود
تا غصه دچار زخم ِ کاری بشود

رفتی و بنا شد که غروبِ جمعه
سرمایهٔ صبر و بردباری بشود

وقتش شده برگردی و کارِ چشمت
فرماندهی و زمامداری بشود

من منتظرم که در کنار کعبه...
زیر قدَمت آینه کاری بشود

باید که بیایی و صدای گرمت
سرچشمه ای از امیدواری بشود

در پیش سپاهت منِ مشتاق ایکاش
مشغول به امرِ سرسپاری بشود

وقتش شده قطره قطره بارانِ گلاب
از ابرِ سفیدپوش جاری بشود

برمیگردی و صبح برمیگردد
شب رفته! چه روز و روزگاری بشود

گل از در و دیوار می آید بالا
سالی که بیایی چه بهاری بشود!

  • سه شنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1401
  • ساعت
  • 14:20
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران