• سه شنبه 15 آبان 03


امام زمان عج -( صبحِ جمعه بی خبر می آید و من نیستم)

513

#مدح_میلاد_امام_زمان_عج

صبحِ جمعه بی خبر می آید و من نیستم
سر زده در پشتِ در می آید و من نیستم

بوی عشقِ تازه می پیچد میانِ کوچه ها
آن مسافر از سفر می آید و من نیستم

آنچنان مستِ جمالش میشوند آیینه ها
با نسیمِ یک سحر می آید و من نیستم

من حسادت میکنم از مردمِ آن روزگار
چون امامِ منتظر می آید و من نیستم

او که عمری بوده با عشق و جنونم با خبر
بعدِ من او آنقَدر می آید و من نیستم

قلبِ من آنروز احیا می شود در خاکِ گور
در هوای یک نفر می آید و من نیستم

شک ندارم مطمئنم یوسفِ کنعانِ ما_
فجرِ یک صبحِ ظفر می آید و من نیستم

من نسیمِ مقدمش را بارها حس کرده ام
عاشقان را هر نظر می آید و من نیستم

دیگر اصلاً واژه های درد بی معنا شوند
غصه ی عالم به سر می آید و من نیستم

وعده ی قرآنِ حق است آن امامِ مهربان
بهرِ خونخواهِ پدر می آید و من نیستم

لحظه ها را می شمارم از فراق و آه حیف
انتظارِ ما ثمر می آید و من نیستم

این غزل را می نویسم تا بماند یادگار
اینکه آن قرصِ قمر می آید و من نیستم

هستی ام را بی ریا نذرِ ظهورش کرده ام
جای من پُر او اگر می آید و من نیستم

سینه ی سنگِ مزارم حک کنید این جمله را
آن امامم از سفر می آید و من نیستم!

#چهارشنبه_۲۵_اسفند_۱۴۰۰
#هستی_محرابی
@Asharemehrabi

  • سه شنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1401
  • ساعت
  • 15:33
  • نوشته شده توسط
  • هستی محرابی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران