• دوشنبه 3 دی 03

استاد سید هاشم وفایی

-(شب است و گریه و ناله کنم به حال خودم)

557

شب است و گریه و ناله کنم به حال خودم
که مرهمی بگذارم به روی بال خودم

بگیر دست کسی را که اوفتاده ز پا
مرا تو وانگذاری دمی به حال خودم

میان آتش شرم وگناه می سوزم
که آب می شوم از هُرم انفعال خودم

مرا ببخش که دربند پنجه ی نفسم
شکایتی نکنم چون که خود وبال خودم

زبس که خار گنه می رود به پای دلم
به دست خویش کَنَم چاه، بر زوال خودم

همیشه غرق سؤالم،چه می کنم با خود؟
چسان جواب برآرم، براین سؤال خودم

به غیر گریه چو طفلان مرا زبانی نیست
چگونه حرف زنم با زبان لال خودم

مرا به حُرمت آل عبا تو می بخشی
تمام عمر بر این باور خیال خودم

به محضر تو «وفایی»به گریه می گوید
ببر مرا به سوی وادی کمال خودم

  • یکشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1401
  • ساعت
  • 17:10
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران