• پنج شنبه 1 آذر 03

استاد سید هاشم وفایی

-(آرام درخـون خفتی و لب بـاز كردی)

527

آرام درخـون خفتی و لب بـاز كردی
فزت و رب الكعبــه را آغـاز كردی

توبـا نسيـم آه خـود، در آن شب قـدر
يك در به روی عرش اعلا باز كردی

خـون دلی كه خورده بودی از سرت ريخت
بر روی محرابی كز آن پـرواز كردی

گنجينــه ی راز الهـی بــودی و بــاز
محــراب را آئينـه دار راز كــردی

گاهی برای قاتلت كـردی سفـارش
گاهی يتيمـان را ز رأفت، نـاز كردی

وقتی كه بـرعبـاس گفتی ازحسينت
از كـربــلا يك راز را  ابـراز كردی

دنبال تو عــدل وامـان بار سفر بست
آن شب كزين دنيا سفر آغاز كردی

رفتی ولی بـانگ رسـای معـدلت را
سرتاسر دنيـا طنيــن انداز كردی

بار دگـر با التفـاتی چــون هميشـه
طبع «وفایی» را سخن پردازكـردی
آرام درخـون خفتی و لب بـاز كردی
فزت و رب الكعبــه را آغـاز كردی

توبـا نسيـم آه خـود، در آن شب قـدر
يك در به روی عرش اعلا باز كردی

خـون دلی كه خورده بودی از سرت ريخت
بر روی محرابی كز آن پـرواز كردی

گنجينــه ی راز الهـی بــودی و بــاز
محــراب را آئينـه دار راز كــردی

گاهی برای قاتلت كـردی سفـارش
گاهی يتيمـان را ز رأفت، نـاز كردی

وقتی كه بـرعبـاس گفتی ازحسينت
از كـربــلا يك راز را  ابـراز كردی

دنبال تو عــدل وامـان بار سفر بست
آن شب كزين دنيا سفر آغاز كردی

رفتی ولی بـانگ رسـای معـدلت را
سرتاسر دنيـا طنيــن انداز كردی

بار دگـر با التفـاتی چــون هميشـه
طبع «وفایی» را سخن پردازكـردی

  • یکشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1401
  • ساعت
  • 17:25
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران