ما همنشین شدیم به افطار این و آن
چون غافلیم از تو گرفتار این و آن
ما شکل روزه داری مان فرق می کند
الگو گرفته ایم ز رفتار این و آن
تکلیفمان اطاعت ِاز سیرهٔ شماست
اما شدیم تابع ِکردار این و آن
دلتنگ دیدن تو نگشتیم ،درعوض
رفتیم عاشقانه به دیدار این و آن
کاری که خواستی تو ،زمینش گذاشتیم
رفتیم با بهانه پی ِکار این و آن
ما جای دستگیری و واکردن گِره
تفریح مان شده فقط آزار این و آن
شرط قبول هر عمل اخلاص بود و ما
یک عده خَیِّریم در انظار این و آن
با معصیت ز چشم تو افتاده درعوض
قیمت گرفتهایم به بازار این و آن
قرآن میان خانه ما خاک میخورد
دل دادهایم بسکه به گفتار این و آن
آقا خلاصه بندگی ما درست نیست
ما تکیه دادهایم به دیوار این و آن
اثبات کرده مادرتان ، هر کسی نشد
یار امام خویش، شود یار این و آن
اما قسم به چادر خاکی مادرت
ما دستِ رد زدیم به اِصرار این و آن
هرکس که شد غبار عبایِ ابوتراب
رو هم نمی کند سوی دربار این و آن
مسمار گفتم و جگرم سوخت پشت در
فضه به گریه گفت چه خاکی کنم به سر
حیدر زمین که خورد مغیره دلیر شد
وقت تقاص عزت روز غدیر شد
در پنجه های میخ ، لباسی اسیر شد
از آن به بعد شیر خدا سر به زیر شد
- چهارشنبه
- 7
- اردیبهشت
- 1401
- ساعت
- 16:56
- نوشته شده توسط
- احسان مشفق
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه