یا صاحب الزمان
به پیری رسیدم،به قامت خمیدم
ولی آن رخ بی مثالت ندیدم
شده طی عمرم،به کوی فراقت
چو سرگشتگان بین این کو دویدم
به هر جمعه ندبه برای تو خواندم
که شاید ظهور تو باشد نویدم
برای وصالت بسی ناله کردم
دوصد طعنه از نارفیقان شنیدم
به این طعنه ها اعتنایی نکردم
دل از هرکسی غیر تو من بریدم
روا نیست جانا که از درگه خود
برانی مرا وکنی ناامیدم
الا یابن زهرا، بیا تا نمردم
میان رقیبان نما رو سپیدم
شعر:اسماعیل تقوایی
- جمعه
- 23
- اردیبهشت
- 1401
- ساعت
- 2:32
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه