• پنج شنبه 1 آذر 03


در خلوتش با حال مضطر روضه میخواند

1740

در خلوتش با حال مضطر روضه میخواند
بعد از حدیث و درس و منبر روضه میخواند

تا خانه اش را در هجومی شعله ها دید
میسوخت و از داغ مادر روضه میخواند

از چشم های سنگ میشد اشک جاری
وقتی که از «مسمار» و «بستر» روضه میخواند

بستند دستش را و در ذهنش برای
لرزیدنِ دستانِ حیدر روضه میخواند

بی شک رئیس مذهب شیعه همه عمر
از ظلم ِ بر سردارِ خیبر روضه میخواند

تلفیق مسجد بود و هیئت، هر نمازش
اول اذان میگفت، آخر روضه میخواند

شیخ الائمه پیرِ داغِ کربلا بود
از پیکرِ مجروحِ بی «سر» روضه میخواند

با یادِ جدّش از عطش لبریز میشد
میخورد اغلب آب کمتر...روضه میخواند

با گریه بر پهنای صورت اشک میریخت
وقتی که از «خلخال» و «معجر» روضه میخواند!

  • پنج شنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:2
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران