نور جاری میشود از خُلق و خوی پنج تن
میچکد باران و دریا از سبوی پنج تن
آسمان خورشید را روی زمین آورده است
دشت، مجنون میشود در آرزوی پنج تن
دست در دست نبی(ص) أنوارِ عرشی آمدند
کور شد اینگونه چشمانِ عدوی پنج تن
هر که رو در رو شود با خاندان مصطفی(ع)
قاتل جانش شود یک تار موی پنج تن
آیهٔ تطهیر نازل شد! کلیسا سجده کرد
حضرت عیسی فدا شد روبروی پنج تن
أُسقف نجرانی از قصدش پشیمان شد سریع
تا که استشمام کرد از عطر و بویِ پنج تن
هر که با قصد مصاف آمد شکستش حتمی است
چون خدا بسیار حسّاس است رویِ پنج تن
بهره مندی از ولایت رکن اسلام ِ نبی ست(ص)
هست نامی از علی(ع) در گفتگوی پنج تن
«هَل أتی» میخوانم و انگشترش را میدهد
سائلم! رو میکنم هر دم به سوی پنج تن
شک ندارم آبرومند است در هر دو جهان
این دلِ بی آبرو، از آبروی پنج تن
چشم حیرانم میان ازدحام ِ روز حشر
سمت جنّت میرود در جستجوی پنج تن
آتش دوزخ برای ساعتی هم که شده
میشود خاموش با آبِ وضوی پنج تن!
- شنبه
- 1
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 19:22
- نوشته شده توسط
- مرضیه عاطفی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه