روضه رأس بریده
کار من نیست بگویم ز ثنای سر تو
تا خدا هست خودش صاحب عزای سر تو
زینب ات کوچه وبازار اسیری که نرفت
رفت هرجا که سرت رفت به پای سر تو
وسط کوی و گذر سنگ زبس خورد سرت
آخرش ریخت بهم شکل و نمای سر تو
بین سرها سر تو بود گران تر ، و گران
سر عباس هم از بعد بهای سر تو
زینت دوش نبی بودی و ماندی به زمین
وسط طشت نبوده ست که جای سر تو!
آتشم میزند این حرف ِمقاتل که شراب
بهر شستن شده در طشت سزای سر تو
استخوان های سر و صورت من وقف تو شد
میزنم میشکنم سر ، به فدای سر تو
تا نفس دارد و زنده ست ، همیشه “زائر”
می نویسد ز غم و مرثیه های سر تو
تا خدا هست خودش صاحب عزای سر تو
زینب ات کوچه وبازار اسیری که نرفت
رفت هرجا که سرت رفت به پای سر تو
وسط کوی و گذر سنگ زبس خورد سرت
آخرش ریخت بهم شکل و نمای سر تو
بین سرها سر تو بود گران تر ، و گران
سر عباس هم از بعد بهای سر تو
زینت دوش نبی بودی و ماندی به زمین
وسط طشت نبوده ست که جای سر تو!
آتشم میزند این حرف ِمقاتل که شراب
بهر شستن شده در طشت سزای سر تو
استخوان های سر و صورت من وقف تو شد
میزنم میشکنم سر ، به فدای سر تو
تا نفس دارد و زنده ست ، همیشه “زائر”
می نویسد ز غم و مرثیه های سر تو
رامین برومند(زائر)
- پنج شنبه
- 6
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 17:39
- نوشته شده توسط
- زائر
- شاعر:
-
رامین برومند
ارسال دیدگاه