امام حسین
چشم ها تار و سما دود و زمین افسرده
تیر ها از بدنش تاب و توان را برده
تشنه بود و عوضش نیزه به خوردش دادند
خار در سینه ی گل رفته و گل پژمرده
آنهمه زخم زبان، مرگ جوانش کم بود…
حال نیزه ز همه سمت و ز هرکس خورده
جلوی چشم همه جسم علی اکبر خود
تکه تکه به عبا چیده دلش آزرده
احتیاجی که دگر بر سم مرکب ها نیست
آنکه را نیزه زتن تاب و توانش برده
ته گودال که نه بر سر نعش پسرش
پدر پیر جوان مرده همان جا مرده
✍?رامین برومند (زائر)
تیر ها از بدنش تاب و توان را برده
تشنه بود و عوضش نیزه به خوردش دادند
خار در سینه ی گل رفته و گل پژمرده
آنهمه زخم زبان، مرگ جوانش کم بود…
حال نیزه ز همه سمت و ز هرکس خورده
جلوی چشم همه جسم علی اکبر خود
تکه تکه به عبا چیده دلش آزرده
احتیاجی که دگر بر سم مرکب ها نیست
آنکه را نیزه زتن تاب و توانش برده
ته گودال که نه بر سر نعش پسرش
پدر پیر جوان مرده همان جا مرده
✍?رامین برومند (زائر)
- پنج شنبه
- 6
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 17:43
- نوشته شده توسط
- زائر
- شاعر:
-
رامین برومند
ارسال دیدگاه