بند اول:
دلخورم و دلخوریم
شده رو خاطرم حک
دلخورم از مرام
کوفه و کوفی مسلک
اون از علی اینم از
مسلم سفیر آقا
نداره جای توجیه
این بی وفایی بیشک
نامه دادند ، بیا آقا
که همه چیز شده مهیا
نوشتند که ، بی قراریم
برا بیعت با شما مولا
آره آماده بودند با
شمشیرا و سر نیزه ها
مسلم تو کوچه ها میشه
بی کس و بی یار و تنها
کوفه نیا یا ثارالله
نیا کوفه یا ثارالله
بند دوم :
رجز میخونه مسلم
من پسر عقیلم
عموی من علی و
قریشی قبیلم
عیب نداره منو تو
کوچه غریب بذارید
شما که قدر یک جو
دل و جیگر ندارید
ندارم ترس از شهادت
شهادت هست اوج سعادت
ولی هستم نگران
کاروانی که میشه غارت
بالای دارالعماره
ندارم من راه چاره
الهی باخودش حسین
زن و بچه رو نیاره
کوفه نیا یا ثارالله
نیا کوفه یا ثارالله
- پنج شنبه
- 6
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 21:4
- نوشته شده توسط
- علی صمدی
- شاعر:
-
علی صمدی
ارسال دیدگاه