ای که خورده گره به روضه ی تو
زندگی و تمومِ باورهام
با تو از کودکی،بزرگ شدم
افتخارم اینه تویی آقام
مادرم تا مُحرمت میشد
پیرهنِ مشکی مو تنم میکرد
زیر لب،با صدای جانسوزی
یادی از شعر محتشم میکرد
شعرِ (باز این چه شورش است...)حسین!
شورشی در دلم بپا کرده
این دلی که شکسته مثل سرَت
طلبِ دشتِ کربلا کرده
منو تنها نذاری آقاجان
ای رفیق همیشگیم...حسین
من به غیر از تو، رو به کی بزنم؟
ای سراپای زندگی م...حسین
چاییِ روضه هات چه شیرینه
طعمش از بچگی تو خاطرمه
طعم احلی من العسل داره
نذریِ هیأتت ،برای همه
دستای کوچیکم، همون اول
واسه ی داغ تو،به سینه زده
خوش بحالم که چشمای خیسم
واسه تو گریه کردن و بلده
نام تو زنده کرده ما رو ولی
داغ هر روضه ، میکُشه ما رو
با همین زندگی به عشق خودت
نمیخوایم آرزوی دنیا رو
منو تنها نذاری آقاجان
ای رفیق همیشگیم...حسین
من به غیر از تو،رو به کی بزنم؟
ای سراپای زندگی م...حسین
- شنبه
- 8
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 16:42
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
عارفه دهقانی
ارسال دیدگاه