بند اول :
ملیکه ی ملک ارباب
در شب ظلمت تو مهتاب
شدم هوایی به والله
دل خرابم رو دریاب
دلم گرفته اسیرم
تو غم و غصه میمیرم
دلخوشیم اینه که از تو
حاجتامو من میگیرم
غرق گناه و غم شده بودم
به آخر خط رسیده بودم
خانوم به دادم رسیدی آخه
از این زمونه بریده بودم
دست کوچیکت گره گشاتر
از اونی بود که شنیده بودم
یا رقیه یا رقیه .....
بند دوم :
سه سالته اما قرن هاست
شعله ی عشق تو برپاست
حاجت ما مثل قطره
کرامتت اما دریاست
قفل دلم رو شکستی
تو دل عاشق نشستی
شکی ندارم یقیناً
بهشت همونجاست که هستی
بهشت دمشقه دمشقو عشقه
چون تویی اونجا رقیه خاتون
همیشه مجنون هستم و شیدا
تا تویی لیلا رقیه خاتون
محشر کبری شفیعه ی ما
ثانی زهرا رقیه خاتون
یا رقیه یا رقیه ......
بند سوم :
فدایی هات تو سپاهت
گذشتن از سر تو راهت
تا که حرم امن بمونه
نشینه غم رو نگاهت
مدافعان حرم با
توجهات تو هر جا
پا توی میدون گذاشتن
دشمنو انداختن از پا
از تو گرفتند اذن جهاد و
قدرت پیکار رقیه خاتون
رمز نجات و فتح و ظفر تو
شور شرر بار رقیه خاتون
تخت بلند و سلطنت تو
دوش علمدار رقیه خاتون
یا رقیه یا رقیه ......
- یکشنبه
- 9
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 10:12
- نوشته شده توسط
- علی صمدی
- شاعر:
-
علی صمدی
ارسال دیدگاه