بشنوند امروز دختردارها..
قصه غمگین کوثردارها
از روی نیزه بیا بوست کنم
رفته ای بر نیزه با سردارها
به علی اکبر بگو سنگم زدند
سنگ خوردم از برادردارها
زجر که تنها به دنبالم نبود
در پی ام بودند لشکردارها!
معجرم را دستگردان میکنند
گوشه ی بازار، معجردار ها
نیشخندی زد به گوش پاره ام
این هم از آداب زیوردارها
حرف خدمتکار پیش من زدند..
من که خود هستم ز نوکردارها
- یکشنبه
- 9
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 10:57
- نوشته شده توسط
- احسان مشفق
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه