وقتی قلب تو به بی وفایی عادت می کنه
زهر کینه تو رو از مدینه راحت می کنه
نداری حتی تو خونه یه یاور و یه همزبون
غصه های دلت میاد میون طشت پر ز خون
گر چه تو بودی از اون کودکی پیر و مو سفید
این چهل ساله آقا گوش تو ناسزا شنید
جانمازت رو یه نامردی از زیر پات کشید
ای غریب مادر یا حسن 3
کاشکی تشییع جنازه ی تو هم می شد تو شب
تا نمی رسید جون برادرای تو به لب
وقتی دل یه بیوه زن تو بغض و کینه ی تو سوخت
تیر جماعت حسود تابوت و بر جسم تو دوخت
حق تو بوده کنار پیمبر بشی مدفون
اما جسم تو جلوی چشاش میشه لاله گون
از تنت آقا داره می ریزه قطره های خون
ای غریب مادر یا حسن 3
رضا تاجیک
منبع:بی بلاک
- شنبه
- 16
- دی
- 1391
- ساعت
- 14:3
- نوشته شده توسط
- عفاف
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه