• دوشنبه 3 دی 03

 حسن کردی

مرثیه حضرت رقیه(س) -( من بعد تو هر لحظه بیمارم عمو جان)

417




من بعد تو هر لحظه بیمارم عمو جان
یک جان به چشمانت بدهکارم عمو جان
من در نبودت لحظه لحظه گریه کردم
با چشمهای زخمی و تارم عمو جان
چشم تو روشن، بعد تو ای غیرت الله
انگشت نمای کوچه بازارم عمو جان
چشمم کبود و صورتم زخمی ست، زیرا
از چشم این مردم گنه کارم عمو جان
یک سو نگهبان زجر و یک سو حرمله، من
 بین دو تا وحشی گرفتارم عمو جان
از هر که شاید بگذرم هر کافر اما
از زجر بچه کش نه بیزارم عمو جان
از مو بلندم کرد و راحت بر زمین زد
این روزها خیلی سبک بارم عمو جان
هم قافله ای ها تحمل می کنندم
اما برای زجر سربارم عمو جان
از بس سرم را سنگ ها بردند در شام
گوشم سیاه و سخت تبدارم عمو جان
موی مرا یک پیر زن چنگی زد و گفت
من شانه ات را لازمش دارم عمو جان
فکر سر پیچیده روی نیزه ی تو
پیچیده برهم سخت افکارم عمو جان
حالا تو روی نیزه ها و در عوض من
با پرچم اشکم علمدارم عمو جان

تو روی نی دفع خطر می کردی از من
یک جان به چشمانت بدهکارم عمو جان

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 18:31
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران