• شنبه 3 آذر 03


حضرت زینب(س)کوفه و شام -( هرلحظه یک جوری بساط گریه جور است )

342



هرلحظه یک جوری بساط گریه جور است  
می خواهم از رویت ببوسم نیزه دور است 

ای رنگ برگشته ترین سرگشته ی من 
نفرین و آه من به دنبال تنور است
  
اینقدر خود را از روى نیزه نینداز 
فکر مرا اصلاً مکن ، زینب صبور است
 
ما میل در بازار رفتن را نداریم  
اما به میل ما نمی باشد، به زور است 
 
بی پوشیه محرم کنار ما نباشد  
این کوچه و بازارها صعب العبور است

نان تصدق پیش ما آورده بودند  
این چیزها از خاندان ما به دور است
 
حال ربابَت هیچ تعریفی ندارد  
مادر بدون بچه اش زنده به گور است

از کربلا تا شام صد بار اصغر افتاد 
خیلی برای حنجرش نیزه قطور است

شاعر:گروه یا مظلوم

  • شنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 9:5
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران