ز بعد کرب وبلا کارتو اگر زاری است
قیام گریۀ تو خود حدیث بیداری است
خدا نخواست که خالی شود زمین ازتو
اگرکه مصلحت تو تب است و بیماری است
که گفته اشک ندارد صدا،که تا محشر
صدای اشک تو درغربت زمان جاری است
بهشت سرخ ولایت هنوز هم سبز است
که باغبانی این باغ با گهرباری است
اگر که پایۀ ظلم ازکلام تو لرزید
پیام خطبۀ روشنگر تو هشیاری است
تو را به زهر چه حاجت که روی سینۀ تو
زدشت کرب وبلا زخم غربتی کاری است
به عزّت و به مقام و وجاهتت سوگند
نصیب دشمن ظالم هنوز هم خواری است
به ناله های دل زائر شما مهدی
بقیع شب همه شب شاهد عزاداری است
زهجرکوی تودلتنگ شد «وفایی» وگفت
زشوق جان من آگاه حضرت باری است
- چهارشنبه
- 2
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 12:43
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه