"دعا کن زخم غمهایت بسوزاند مرا یک عمر"
دعا کن بر ندارم سر ز درگاه شما یک عمر
تو کوه تکیه گاه باورم هستی و من تنها
به دلگرمی مهرت ایستادم روی پا یک عمر
دو ماه از آخرین بوسه گذشته بر ضریح تو
بگو دیگر نمی افتد جدایی بین ما یک عمر
برای روضه هایت نوکر ساده نمی خواهی؟
نه امروز و نه فردا تا ابد تا انتها، یک عمر
هوای گریه در آغوش صحنت کرده ام بازم
بگو که حوصله داری برای این گدا یک عمر؟
به آن شهری که عطر پرچمت در زلف یادش نیست
بهشت حتی اگر باشد ندارم اعتنا یک عمر
به یاد زندگی هایی که با شوق سفر کردم
نخواهد رفت از یادم خیال کربلا یک عمر
- شنبه
- 5
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 9:29
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه