?بند اول
رقیه ی مظلومه
از پدرش محرومه
گوشهٔ ویرونه نشسته،بهونه گیره
گرفته قلب زارش
پریشونه احوالش
شده از این زمونه خسته،بهونه گیره
کجایی نور چشم تارم
نیستی کنارم بیقرارم
سر روی پای کی بذارم۲ بابا
خسته شدم دیگه بیا
منو ببر پیشت بابا
میگن بگو بابات کجاس
جواب بدم چی به اینا
بابای خوبم،ای مهربونم
?بند دوم
واویلا از اون لحظه
سری رو از رو نیزه
توی طبق میذارن و،براش میارن
میشه نگاهش خیره
سر و بغل میگیره
بازم یه داغ تازه رو،داغش میذارن
درد دلش رو میگه با سر
به آرزوش میرسه دختر
میزنه پر مثل کبوتر۲ بابا
راحت میشه از شامیا
از زجر پست و بی حیا
دیگه نمیشه روبرو
با دخترا تو کوچه ها
بابای خوبم،ای مهربونم
- پنج شنبه
- 10
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 12:48
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه