چه شد که خشت سر خشت چیده شد کعبه
برای چیست که این قدر کشیده شد کعبه
مگر که؟ از دل این خانه می زند بیرون
که ناز مقدم او آفریده شد کعبه
که آمد و چه شنید و چه گفت می دانی؟
که پیش خلق گریبان دریده شد کعبه
سر هم آمد و دوباره شکافت
که تا قیام قیامت پدیده شد کعبه
درخت بود و پر از میوه های کال اما
علی رسید و سه روزه رسیده شد کعبه
نمونه خط خدا را که دیده است کجاست؟
علی قشنگ ترین دست خط دست خداست
سه روز بر در کعبه نظاره می کردند
دعا برای شکافی دوباره می کردند
منجمین همه مبهوت در پی چاره
توسلی به ضریح ستاره می کردند
دوباره ریخت به هم طرح کعبه و مردم
به سوی مادر و کودک اشاره می کردند
رسید ماه و زلیخائیان ز یوسف ها
به خانه هر چه که بود عکس، پاره می کردند
ز حکم خنده وَ یا گریه های کودکی اش
از آن به بعد همه استخاره می کردند
گشود چشم و زمین را پر از حلاوت کرد
بجای گریه دو سه آیه ای تلاوت کرد
قسم به ذات تو که لایزال می ماند
زبان زمان بیان تو لال می ماند
تو پیر عالم و سلمان چند صد ساله
کنار تو پسری خورد سال می ماند
چنان که آمده ای هیچ کس نیامده است
شکوه آمدنت بی مثال می ماند
به روی سینه ی کعبه اِلی الأبد آقا
نشان آمدنت چون مدال می ماند
در آخر غزل ای پاسخ سئوالاتم
برای من فقط این یک سوال می ماند
از این علی که چنین آمده است در دنیا
چقدر فرق بود تا علیّ عرش خدا
که بود آمد و رفت و کسی نفهمیدش
چه کرد او که بشر چون خدا پرستیدش
صدای ساده ی نعلین پاره اش رفت و
فلک ندید کسی را به گَرد تقلیدش
خدا که گفت علی هست سوره ی اخلاص
خدا که گفت علی هست عین توحیدش
چو دید مزّه ی او را کسی نمی فهمد
به شاخسار زمین دست برده و چیدش
خلاصه خسته شد از نور دل خفاش
علی الصباح پلیدی شکست خورشیدش
به عرش حک شده نامش به نام آب ترین
همین که هست زمین را ابوتراب ترین
اگر چه شیعه ی مانند من فراوان است
کسی که مورد طبع علی است سلمان است
کسی که پای ولایت تمام قد مانَد
کسی که در ره رهبر گذشته از جان است
کسی که مثل علی پیش دشمنان طوفان
کسی که مثل علی پیش دوست، باران است
دعا کنید بصیرت دهد خدا ما را
بصیرت است که میزان کفر و ایمان است
اگر بصیر نباشید بعد پیغمبر
به روی مسند او جایگاه شیطان است
اگر بصیر نباشید باز می بینید
که مثل فاطمه ای پشت درب سوزان است
اگر بصیر نباشی امام بر حق را
به سجده کشته و گویی مگر مسلمان است؟!
اگر بصیر نباشی ببینی آن دم را
که چوب تو به لب قاریان قرآن است
حسین را بخدا بی بصیرتان کشتند
کنار آب لب تشنه بی امان کشتند
شاعر:محسن عرب خالقی
- یکشنبه
- 17
- دی
- 1391
- ساعت
- 12:58
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه