چشمِ ما عمریست ای آقا بر این در مانده است
مثل رؤیا فکرِ دیدار تو در سر مانده است
نیست جز یاریِ تو ، منظورِ ما از دیدنت
آرزوی یاری اَت بر قلب نوکر مانده است
با تحیُّر گاه گاهی چهرهها را بنگرم
چشم ها خیره به هر روی منور مانده است
در پیِ رخسار تو، سرها پریشان خاطرند
از جدائیهای تو، دلها مکدّر مانده است
کاش روزی شیعۀ دلخواه تان باشیم ما
رتبۀ ایمانمان از درکِ تو درمانده است
کسبِ ما در نزد تو چون پینه دوزی هم نشد
وعدۀ دیدار ما تا کِی مقدر مانده است
این چه سودائی است با خود کرده ام در عاشقی
از تو گویم لیک، فکرم جای دیگر مانده است
عده ای رفتند تا مقتل ز هیئتهای تو
چشم مامبهوت بر محراب و منبر مانده است
هان! شهیدان، راهِ صد ساله به یکشب رفته اند
دل هنور از راهِ خوبان صد برابر مانده است
کربلا راهِ مرا نزدیک کرده با شما
از میانبُر آمدم، یک دَم به لشگر مانده است
وعدۀ ما شد ستونِ آخرِ راهِ نجف
اربعین تا کربلا یک دیدۀ تر مانده است
- دوشنبه
- 21
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 9:46
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه