• دوشنبه 17 اردیبهشت 03


اربعین -( حالا که قسمت نیست باشم در کنارت)

306



حالا که قسمت نیست باشم در کنارت
از دور می بوسم ضریحت را به گریه
یه گوشه ای زل می زنم بر خاطراتم
زانو بغل می گیرم از غم چون رقیه

فکری بکن بر حال این قلب هوایی
در این قفس فکرم شده روز رهایی
جامانده ای هستم حرم لازم ترینم
پا بر زمین میکوبم از درد جدایی

جانم به لب آمد میان روضه هایت
خوابم نبرد از دوری گنبد طلایت
محتاج آغوش توام آغوش وا کن
آخر مرا دق می دهی با کربلایت

دیگر صدایم سوخته در کنج حلقم
از بس تو را با گریه زاری خوانده ام من
حالا چه خاکی سر کنم دیدم به چشمم
رفتند عاشق ها ولی جامانده ام من

با ناله سر میکردم آقا هر شبم را
از دست دوری زخمی و دلخسته بودم
من را جدا کردی نیایم کربلایت
من کوله بار اربعین را بسته بودم

تا کی کشم بر روی دوشم بار غم را 
یک بار این دنیا به کام من نچرخید
دلتنگ آغوش حرم هستم حسین جان 
حال بدم را جز خودت شخصی نفهمید...

  • دوشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 13:36
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران