• دوشنبه 3 دی 03


باز از عرش غزل های مرا آوردند

2428

باز از عرش غزل های مرا آوردند
شیشه ناب عسلهای مرا آوردند
باز آغوش در آغوش دلم را بردند
طعم شیرین بغل های مرا آوردند
باز هم هیئتیان من و جشن ارباب
باز هم بچه محل های مرا آوردند
باز هم کرببلا ، عشق ، زیارت ، ارباب
باز هم خیر العمل ها ی مرا آوردند
آنطرف وسعت من عرش حسین است ولی
این طرف حداقل های مرا آوردند
وسعت روز مرا روز جزا می آرند
چون مرا از سفر کرببلا می آرند
ناز این آینه پنج تنت کشته مرا
ناز زهرا و علی و حسنت کشته مرا
از عقیق یمنت زیر زبانم بگذار
جلوه سرخ عقیق یمنت کشته مرا
سجده بر نیزه تو روح مرا بالا برد
بخدا شیوه عاشق شدنت کشته مرا
دلبری کرده مرا پیرهن سبز حسن
منتها سرخی این پیرهنت کشته مرا
تو همان اشک منی؛ می روی و می آیی
که همین رفتن و این آمدنت کشته مرا
تو همان کشته عشقی که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که جهان خرم از اوست
بین اسماء خدا اسم شما شیرین تر
با شما خواندن اسماء خدا شیرین تر
چهارده چشمه شیرین شفا هست ولی
بخدا دست شما هست شفا شیرین تر
آی حاجی به غم زمزم ما لب تر کن
که به والله بود زمزم ما شیرین تر
سعی در کعبه شش گوشه نمودم اما
نچشیدم به جز این سعی و صفا شیرین تر
مانده ام تا که در خانه تان پیر شوم
چون بود میوه این کرببلا شیرین تر
میوه کرببلا خون شهید است شهید
عشق یک عالمه مدیون شهید است شهید
تو که یک گوشه چشمت غم عالم را برد
نم اشکت گنه حضرت آدم را برد
از بهشت تو چه گوییم که از روز ازل
روضه ات را که خدا خواند؛ جهنم را برد
 شیشه عطر شما در دل آدم که شکست
عطر انفاس بهشتت دل آدم را برد
هر که از کرببلا رفت محرم را باخت
هر که در کرببلا ماند محرم را برد
زمزم کعبه پس از کرببلا شیرین شد
اشک ششماهه تو شوری زمزم را برد
کینه های عرب از بدر و حنین و احدت
ساربانی شد و انگشتر خاتم را برد
آه انگشتر تو دست جسارت افتاد
بعد از آن پیرهنت نیز به غارت افتاد
شاعر:رحمان نوازنی

  • یکشنبه
  • 17
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران