• جمعه 14 اردیبهشت 03


مسلم تنها در کوفه

2688

وقت غروب بود و کسی در حرم نبود
وزخیل همرهان احدی یاورم نبود
کس نیست در برم بجز از سایه  تنم
آن هم چو روزرفت دگر در برم نبود
امروز کوفیان همه کردند بیعتم
آمد غروب و نیست یکی,باورم نبود
درکوچه های کوفه روان گشته ام ولی
غیر از هوای یار دگر در سرم نبود
از فرط خستگی دگرم نای راه رفت
تا اینکه طوعه در به رخ مضطرم گشود
لطفش اگر چه با من دلخسته یار بود
بیش از شبی به خانه او سنگرم نبود
فر دا رسید وگشت مرا صبح رستخیز
خواندم به اشک دیده و خون لبم سرود
یارب زبام دار العماره رسان زمن
برساحت حسین و به میر حرم درود

  • شنبه
  • 6
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 13:53
  • نوشته شده توسط
  • سعید رضایی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران