شعله ور شد! آتشی افتاد بر بنیانِ ما
بشکند دستی که توهین کرد بر قرانِ ما
سخت بیزارم از آنکه در نقاب و با نفاق
میفروشد دوست را بر دشمنِ ارزانِ ما
همنوا شد با شیاطین بر علیه هموطن
خواست تا آتش بگیرد ذره ذره جانِ ما
حتم دارم دشمنِ بی ریشه! این هرزه علف
هست در جریانِ خشم و هیبتِ طوفانِ ما
کور خوانده! ضربه را هر قدر مهلک تر کُند-
-میشود از قبل بهتر وحدت و ایمانِ ما
کوریِ چشم تمام فتنه و تحریم ها
لحظه ای آجر نخواهد شد به قرآن نانِ ما
میرسد در چشم هامان اشکِ حیران؛ سرزده
میشود هر لحظه داغِ تازه ای مهمانِ ما
می نشیند در عزا نصفِ جهان در اصفهان
سوگواری ميکند در ایذه خوزستانِ ما
خنجر از جنس ِ ترور در دستِ نحس شمرهاست
کلُ أرضٍ کربلا يعنی همین ایرانِ ما
ثبت شد آغازمان با «أشهدُ أنّ علی(ع)»...
با شهادت بسته پیمان لحظهٔ پایانِ ما!
- شنبه
- 28
- آبان
- 1401
- ساعت
- 14:25
- نوشته شده توسط
- مرضیه عاطفی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه