• دوشنبه 3 دی 03


شعرمبعث حضرت رسول (ص) ( غار حرا بود و مناجاتی خدایی )

2449
2

غار حرا بود و مناجاتی خدایی
همراه با آه و نوایی ربــَّنایی
نای نیایش بود و قلب با صفایی
حال امین مکــــِّه بود و های هایی
آمد ندا    ای آنکه مشغول دعایی                
از ما بخوان با ما بمان  از آن ِ مایی
مکتب ندیده مات مانده داستان چیست؟!
آنکس که می خواند مرا از آسمان کیست؟!
خواندن نمی دانم خدا  فنِّ بیان چیست؟!
در خلوتم جایی برای این و آن نیست
آمد ندایی نمره ی خود را بدان : بیست
گفتم بخوان قرآن از این پس جان مایی
احمد علق می خواند و حق تأئید می کرد
واژه به واژه دل پر از توحید می کرد
آیه به آیه کاوش خورشید می کرد
پلّه به پلّه  قلّه را تمجید می کرد
روز چهلــُّم را بدل بر عید می کرد
فرمود حق   تو حامل قرآن مایی
پر نور می آمد  فرود از نور احمد
امر خدا ابلاغ و شد مأمور احمد
سر تا به پا  پا تا به سر  شد شور احمد
ایزد نظر انداخت و منظور احمد
کرده بساطی تا صراطم جور احمد
بنیان دین و علّت ایمان مایی
ای آخرین برگ و بَر باغ نبوّت
الگوی اخلاق خوش و عشق و مروّت
تیغ خدا بر کافران  روح فتوّت
قرآن زبان وا کرده در مدح وغـُلوّت
وقتی علی داده به تو دست اُخوّت
تو جان مولا  جان حق  جانان مایی
بر ما بتاب ای آفتاب عالم آرا
فرمانده ی کلِّ دل زهرا و مولا
یا رحمة ٌ للعالمین  امِّید فردا
امشب نگاه رحمتی کن بر دل ما
دلتنگ خضرایم براتم را کن امضاء
دردم فراق یار و تو درمان مایی
امشب دعایی کن تو ما را یا محمّد
ما را بده در لشکرت جا یا محمّد
بغضی نشسته در گلوی ما محمّد
کرب و بلا رویای این دلها محمّد
کی می شود اسلام تو احیاء محمّد
چشم انتظار دلبر پنهان مایی
شاعر : حسین ایمانی

  • یکشنبه
  • 17
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 20:12
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران