-لطفا حق روضه ادا شود-
خورده سوگند که با عشق و محبت برود
سر به زیر آمده تا غرقِ اجابت برود
میرسد پشتِ درِ خانهٔ زهرا(س) آخر
هر که با دست تهی در پیِ حاجت برود
سائلی نیست به لطفش که به زیرِ بارِ
نگرانی و بدهکاری و منّت برود
مادری کرد برای همهٔ خلق و چرا
باید اینگونه دلش جانبِ غربت برود؟!
زجرها دید از آن عده که بعد از پدرش
سعی کردند به بیراهه خلافت برود
در سقیفه به گمانم که به هم میگفتند
ارث زهرا(س)باید زود به غارت برود
کینه دارم به همانی که میانِ کوچه
راه را بست و روا داشت مصیبت برود
اهلِ دوزخ شود آنکس که به رویِ زهرا(س)
بزند سیلی و دستش به جسارت برود
غصب ميکرد فدک را فلک زد فریاد
این أباالفتنه محال است به جنت برود
هدف این بود علی(ع) سلبِ خلافت بشود
بشود خانه نشین تا که به عزلت برود
پشتِ «در» گفت گمانم به مغیره(لع) قنفذ(لع)
بزن آنطور که پهلو به جراحت برود
بزند تکیه به دیوار و نفس تازه کُند
آه از دل بکشد...راه به زحمت برود
زد به شدت لگدی بر در و بارِ شیشه-
-به زمین خورد! بگو فضه به سرعت برود
زنِ همسایه دعا کرد الهی زهرا(س)-
-شب به شب حالِ دلش رو به کسالت برود
قصد کردند که از کار بیفتد دستش
تا که از کارِ جهان رحمت و برکت برود
چه کسی دیده؟! کسی را که خودش پهلو را
بزند بشکنَد و... پس به عیادت برود...
چشم را بسته و رو برگرداند از دو نفر
پیش، از، آنکه کلامش به شکایت برود
از خدا جایِ شفا فاطمه(س)مرگش را خواست
تا غریبانه در آغوش ِ شهادت برود!
- پنج شنبه
- 8
- دی
- 1401
- ساعت
- 11:22
- نوشته شده توسط
- مرضیه عاطفی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه