• جمعه 2 آذر 03


درزمینه شهادت حاج قاسم سلیمانی -(کجا در حسرت یک لقمه‌ی نان گریه می کردیم)

347


کجا در حسرت یک لقمه‌ی نان گریه می کردیم
اگر مانند تو‌یک عمر پنهان گریه می کردیم

اگر مانند تو بر روی خاک سرد تنهایی
به شوق گرمی دست شهیدان گریه می کردیم

به خود برگشته بودیم از دروغ زندگی کردن 
به خود برگشته و در سوگ انسان گریه می کردیم

به خود برگشته بودیم عشق می چرخید سرگردان
و ما بیهوده تنها دور میدان گریه می کردیم

کدامین جاده شأنش هست هم نام شما باشد؟
خیابان در خیابان در خیابان گریه می کردیم

کدامین روضه را بر شانه های کربلا خواندی
که ما چشم انتظاران در خراسان گریه می کردیم

عجب انگشتری گم کرده ای ای عشق حق داری 
که ما از شوق آن، در حسرت آن گریه می کردیم

عجب انگشتری گم کرده‌ای ما هم اگر بودیم
برای لحظه ای جای سلیمان گریه می کردیم

کجا رفتی کجا انگشتر ملک سلیمانی
چه می شد با شما در سوگ باران گریه می کردیم
**
چه می شد فاطمیه با شما یک بار دیگر هم
برای کودکی سر در گریبان گریه می کردیم

برایت روضه می خوانم همینجا هرچه باداباد
زنی در کوچه پیش چشم فرزندش زمین افتاد

برایت با دلی خون باصدایی خسته می خوانم
برایت از علی از دست های بسته می خوانم 

غمم را در دل این روضه‌ی آخر تماشا کن
مرا در بین این جمعیت دلداده پیدا کن

به خاطر می سپاری این منِ افتاده از پا را
من مشغول فریاد و من محو تماشا را

رفیقت نیستم در حق من اما رفاقت کن
مرا در پیشگاه حضرت زهرا شفاعت کن

اگرچه در دل هر واژه از این شعر صد آه است
کسی می گفت قطعا انتقامی سخت در راه است

  • چهارشنبه
  • 14
  • دی
  • 1401
  • ساعت
  • 10:56
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران